شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل
هـمینکه نـالـه زدم عـفّـوکَ دلم وا شدنیـایـش تودلِ مـرده را مـسـیـحـا شـد هر آنکه دورشد از فیضِ تو دلش مرده استهرآنکه پیشِ تو برگشته زود احیا شد
بـرای آخــرتــم تــوشـهای نـدارم مـنچگـونه دستِتـهـی میشود مـهـیاشد بـه دربِ خـانـۀ تـوهـرقـدر گـدا آمـدبه لطفِ قطرۀ اشکی که ریخت آقا شد جز این نبـوده بدان ازکنار این سفرهضررنمودههرآنکس که زودترپا شد چهخوب قطرۀ اشکی که ریخت پای حسیندوچـشم گریه کنش قـیمـتی وبالا شد ازاشکِ گریهکنان فاطمه گرفت وکشیدکـمـی نـه،ذرّۀ آن هـمتـرازِ دریـا شـد به هرکسی ندهد دل گـدای کوی شماهرآنکسی که عـلی اکبری شد آقا شد ********* میانِ معرکه تا دوره شد عزیزِ حسینمدینـه زنده شد وبازکـوچهای وا شد نِشست نیزه و شمشیر آن قدربه تنشمـثــالِ دانـۀ تــسـبـیـح اربــاًاربـا شـد هـزار تـکّـه شـد آئـیـنـۀ جـمـالِ عـلـیهـزار مـرتبه تکـثـیر شد،عـلیها شد مزن به جسمِ پسرپیـشِ چشمهای پدر ازاین مصیبتِ عظمی قدِ حسین تا شد شبیه داغِ توبه روضههای فاطمه شدو پر جراحت ازاین روضه قلبِ زهرا شد توئی که حیدرکرب وبلا به توگفـتندچگونه شد بدنت بین یکعبا جا شد؟